اولین نماز
یادم رفت یگم تو مشهد روز آخر واسه نماز ظهر که رفته بودیم تو یکدفعه دستاتو بردی دم گوشت مثل الله اکبر در نماز بهد هم سر توخم کردی ب حالت سجده انگار می خواستی نماز بخونی فدای چشمات بشم فرشته پاک و کوچولوی من وقتی این صحنهروواسه بابا حامدت فرستادم کلی ذوق کرد و قربون صدقت رفت که دختر گله بابایی .راستی کیمیا می خواستم بهت بگم که بابات واقعا عاشقانه تو رو دوستداره و به قولخودش هر روز داره بیشتر عاشقت می شه امیدوارم همیشه سایه پدرت بالاسرت باشه و در کنارت باشه و از حمایت هم برخوردار باشید و منم در کنار شما دوتا واقعا هر دوتاتون رو دوست دارم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی