عکس هفت ماهگی عشق مامان و بابا
طبیعت
لالایی
لالایی ماه و مهتابه لالایی مونس خوابه لالایی قصه ی گل هاس پر از آفتاب پر از آبه لالایی رسم و آیینه لالایی شعر شیرینه روون و صاف و ساده زلال مثل آیینه لالایی گرمی خونه لالایی قوت جونه لالایی میگه:یک شب هم کسی تنها نمی مونه لالایی آسمون داره گل و رنگین کمون داره توی چشمون درویشش نگاهی مهربون داره لالایی های ما ماهه بدون ناله و آهه بخون لالایی و خوش باش که عمر غصه کوتاهه ...
نویسنده :
فرحناز
12:37
اولین نوشته بابایی
تولد مامان
هیجدهم فروردین روز تولد مامان بود و تو امسال تو بغلم بودی و با هم کلی شادی کردیم البته مادر جون و خاله و یکی از دوستای بابا هم (شاهرخ)با خانوادش اومده بودن بابا هم زحمت کشیده بود کباب ترش و کوبیده واسه شام درست کرده بود .خوشحالم که شماهارو کنارم دارم . راستی کیمیا جونپرستار اولت دیگه از پاندهم فروردیننیومد و چند روزی مامان خاتم و بابای تو رو نگه داشتن تا ما تونستیم یک پرستار جدید برات پیدا کنیم و اسم پرستارت مریم جونه که بیست و چهار سالشه و قراره ازاول اردیبهشت بیاد و از تو مراقبت بکنه گله مامان امیدوارم که دوستش داشته باشی سعی کردم که یکی باشه که با تو خوبباشه و تو رو دوست داشته باشه البته تو انقدر ناقلا بودی که همون اولین دفعه که اومد ص...
نویسنده :
فرحناز
12:00